امریکا از راهبرد چین در خاور میانه واهمه دارد.


@ejmalrai
 ایلایجا مگنایر توسط: 

 شیرین هاشمی :ترجمه
صرفنظر از اینکه چین نسبتا در خاور میانه بی سرو صدا فعال میباشد، امریکا که ادعای ابر قدرتی بین کشورهای منطقه میکند، امریکا از نفوذ چین بسیار نا‌ارام میباشد. نقطه نگرانی برای امریکا این است که راهبرد چین با راهبرد امریکا بسیار فرق میکند و از شکستهای امریکا در منطقه از جمله جنگ‌های ناموفق و دخالت‌های سیاسی ناخواسته در طول این چندین دهه استفاده میکند.
چین امیدوار است که بتواند نقش سیاسی و اقتصادی خود را به صورت غیر خشونت آمیز در خاور میانه گسترش دهد و این نقش بالعکس امریکا بدون خشونت و به صورت تدریجی باشد. امکان این برای چین بسیار قوی میباشد چون کشورهای امی منطقه به آگاهی رسیدند که باید برای روابط بین المللی خود را با کشورهای مختلف گسترش دهند و وابستگی خود را از امریکا و کشورهای اروپایی کاهش دهند.

علاوه بر این، ویرانگری ها و تعداد کشته شدگان بالا که عملکردهای نیروهای امریکایی در منطقه رقم زده، رنجش مورد توجهی بین جمعیت‌های منطقه ایجاد کرده و به خاطر فضای مجازی جنایت‌های امریکا دیگر نمیتوانند پنهان بمانند. از سوی دیگر، چین به راهبرد دخالت نکردن در امور کشورهای دیگر را کاملا رعایت کرده، چین تلاش کرده به سیاست “ بدون دشمن” برسد و در کل به این هدف موفق بوده است با وجود اینکه چین چند مشکلات سیاسی با کشورهای دیگر را دارد ، چین هیچ وقت با حمله نظامی و یا تحریم هیچ کشوری را تهدید نکرده است. بر خلاف امریکا، هیچ زمان به بهانه “دفاع از حقوق بشر” چین هیچ کشوری را تحت فشار نمیگذارد.

سران چین به انفاقات دنیا همیشه تمرکز زیادی داده بودند و از مبارزه و ایستادگی چندین کشور در برابر قدرتمندترین نیروهای نظامی دنیا و هژمونی امریکا شاهد بودند، در نتیجه چین به خاطر غارت به خاور میانه وارد نشده ودر عوض برای همکاری با هم کشورهای نسبتا فقیر و هم با کشورهای ثروتمند منطقه اهمیت مورد توجهی می‌دهد. علاوه بر این، چین دنبال تامیین نفت و گاز مورد نیاز برای صنایع خود و بازارهای مناسب برای تولیدات خود میباشد.

تفکر چین با آرزوهای اکثر کشورهای منطقه کاملا هماهنگ میباشد. چین باور میکند که برای ایجاد ثبات در خاور میانه، رشد اقتصاد، فراهم بازار کار مناسب، ایجاد زیر ساخت، و داشتن امکانات آموزشی و بهداشتی برای همه لازم میباشد. فراهم این شرایط در دیدگاه مشخص چین باعث می‌شود که کشورها پیشرفت کنند و می‌تواند از خروج جمعیت به سمت کشورهای غربی و یا کشورهای نفت خیز خلیج فارس جلوگیری کند. به دلیل اینکه قاره اروپا بیشتر تحت تاثیر موجهای مهاجرین از خاور میانه میباشند ، اهداف چین با خواسته های اروپا هماهنگ میباشد. لااقل اروپایی ها که دوست دارند به مردم خاورمیانه کمک کنند و نمیخواهند از هژمونی امریکا حمایت کنند. از طریقه وام و اعتبار بانکی توسط بانک جهانی تحت کنترل امریکا، امریکا توانسته نفوذ ظالم خود را به کشورهای فقیرتر آفریقا و خاور میانه تحمیل کند.

هم چنان امریکا به بهانه تهدید ایران و خطر شورش از جمعیت‌های خود، امریکا چندین پایگاه های نظامی در بسیاری از کشورهای منطقه ایجاد کرده. علاوه بر این ، امریکا برای ایجاد بی ثباتی در کشورهای مخالف خود از تحریم های بسیار بی رحمانه استفاده کرد. نهایتا امریکا به هیچ کدام از اهداف خود ترسیده بود و چین توانست از اشتباهات فراوان امریکا یاد بگیرد و مطمین کرده که این اشتباهات را تکرار نمیکند.
برای چین طبیعی است که از راهبرد امریکا برای ایجاد بی ثباتی و تهدید به منافع ملی از طریقه بهانه های دموکراسی و حقوق بشر واهمه داشته باشد. با اینحال امریکا با چندین دولت‌های مستبد رابطه گسترده و با سابقه طولانی دارد اما حقوق بشر به عنوان یک راهبرد سیاسی توسط امریکا دفاع می‌شود و نه از طرز تفکر واقعی امریکا. ترس چین بر اساس حق است برای اینکه امریکا در ایجاد انقلابهای  رنگی  برای براندازی دولت‌های فعلی سابقه زیادی دارد. اما هر جایی که امریکا نیروهای نظامی خود را فرستاد هیچ وقت نتوانست صلح را به وجود آورد.

جالب این است که چین در زمینه رسانه ای و‌جنگ نرم بسیار ضعیف عمل میکند و با اینحال نتوانست راهبرد خود را به نمایش بگذارد. هم چنان، از صدها ابر پروژه های بسیار مهم که در سراسر دنیا فعال است تعریف کند و یا نتوانست مدل چین‌ به عنوان یک جایگزین برای مدل شکست خورده امریکا را ترویج کند.

روابط چین با خاور میانه‌ در طول تاریخ :

دو هزار سال پیش، دودمان هان با مردم خاور میانه روابط بسیار خوبی داشته و برای چند هزار سال، خطوط تجاری بسیار کهن به نام جاده ابریشم هنوز فعال بود. پس از ایجاد جمهوری خلق چین در سال ۱۹۴۹ مایو تسه تونگ کاملا به داخل نگاه کرد و به مسایل داخلی اولویت داد. این راهبرد روابط چین با خاور میانه ضعیف کرده تا آغاز زمان رهبری دنگ شیو پینگ ( ۱۹۷۸-۱۹۸۹) و بهبود روابط بعد از اصلاحات اقتصاد داخلی او. نیازمندی چین برای نفت ( در حال حاضر ۶۰ درصد نفت چین از خاور میانه است) و قدرت خرید کشورهای منطقه باعث شد که سران چین به غرب آسیا برای صادرات تولیدیات خود بیشتر توجه کنند. در نتیجه چین‌از  انزوایی که به خود تحمیل کرده بود بیرون آمده است. 
در سال ۲۰۰۲ و آغاز عصر هوجینتا چین چندین برنامه همکاری اقتصاد را با کشورهای عرب زبان خلیج فارس را ایجاد کرده. در ۲۰۰۴ انجمن همکاری چین ‌کشورهای عرب افتتاح شده و متعاقبا حد فعالیت تجاری چین و خاور میانه از یک میلیارد دلار در ۲۰۰۵ به ۱۱ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۹ افزایش یافته.

“چین نوین”

در ۲۰۱۳، رییس جمهور شی جین پینگ راهبرد بسیار مهم و بلند پرواز خود برای احیا و تقویت جاده ابریشم کهن را اعلام کرده. اسم این برنامه ابتکار کمربند و جاده و هدف آن این است که چین را با کل آفریقا، اروپا و آسیا وصل کند و ۶۰ در صد کل جمعیت دنیا را به همدیگر بپیوندد. این پروژه بسیار عظیم باعث می‌شود که چین جای اتحادیه اروپا و امریکا را بگیرد و بزرگ‌ترین قدرت اقتصاد دنیا باشد.

یکی از اهداف ابتکار کمربند و جاده چین این است که “رشته مروارید” امریکا یعنی چندین پایگاه ها و بنادر تحت کنترل امریکا در سراسر غرب اقیانوس آرام، شرق آسیا، اقیانوس هند، آفریقا و اروپا را بشکند. این ابتکار باعث می‌شود که چین قدرت خود‌را در اروپا، آفریقا و غرب آسیا با کسب قدرت نرم از طریقه فعالیت تجاری افزایش دهد.

حقیقتا ۹۰ در صد واردات نفت چین از طریقه کشورهای آفریقا و خاور میانه تامیین می‌شود. هم چنان میزان سالیانه فعالیت تجاری در دریای جنوبی چین به میزان ۵ تیلیارد دلار میباشد و این نصف میزان کلی دنیا میباشد.

بنابراین، برای رسیدن به اهداف خود چین،  خاور میانه را یک منطقه کلیدی با اولویت بالا میشناسد. در حال حاضر سرمایه گذاری های چین در این منطقه به ارز ۱۷۷ میلیارد دلار حساب می‌شود و ۷۰ میلیارد دلار از آن فقط در کشورهای عرب زبان خلیج فارس حساب می‌شود.
بدون شک، کشورهای خاور میانه و چین نیازهای مشترک وابسته به هم را دارند. چین برای افزایش فعالیت خود در لبنان و عراق تلاش فراوانی کرده و چندین پروژه های مهم و مورد نیاز را به این دو کشور پیشنهاد کرده اما هر دو کشور از واکنش تند و ناراحت امریکا نرسیدند و این پیشنهادات را قبول نکردند. امریکا هیچ زمان اجازه فعالیت جدی تجاری با چین را به کشورهای تحت کنترل خود را در خاور میانه نمیدهد. امریکا از مقایسه مشخص مدل عملکردهای دو کشور واهمه دارد که اشتباهات امریکا را عریان کند.

در حقیقت، در کشورهایی که امریکا برتری دارد، امریکا هیچ موقع به “دوستان” خود برنامه های زیر ساختی که کشورهای به مانند لبنان و عراق به آن به شدت نیازمند هستند را ارایه نمیکند. این باعث نارضایتی مردم این کشورها میباشد، و این به چین فرصت می‌دهد که با فراهمی پروژه های زیر ساختی به این کشورها وارد شود. در این منطقه بسیاری از کشورها برای همکاری با چین آمادگی کامل دارند و دوست دارند که با روش رسیدن به اهداف مشترک کار کنند، برخلاف مدل زورگویی و اجباری امریکا. 

چین یک قدرت سیاسی و اقتصادی جهان میباشد و با هماهنگی با روسیه توانسته در چندین مسایل مربوط به خاور میانه دخالت مناسبی داشته باشد به مانند لیبی، سوریه و مسایل اتمی ایران. امریکا به روسیه و چین نیاز دارد که در مذاکرات اتمی با ایران همکاری کنند که ایران به بمب‌های اتمی نرسد اما از سوی دیگر مخالفت چین و روسیه به بعضی از نقشه های امریکا در منطقه باعث شد که امریکا از عملیات نظامی و تحریم های بیرحمانه بیشتری دور ماند.

در زمینه نظامی چین نیروهای خود را به عملیات خط حفظ صلح سازمان ملل در لبنان در ۲۰۱۶ فرستاده و ملوانهای خود را به خلیج عدن برای شرکت در عملیات ضد دزدی دریایی فرستاده. اما هیچ موقع در جنگ‌های خاور میانه دخالت نکرده، در حقیقت چین روابط خوبی با حماس، حزب الله، ایران، اسراییل و عربستان سعودی ایجاد کرده و با ۱۵ کشور عربی موافقتنامه های تجاری دارد.

هم چنان چین قدرت نظامی خود را نشان می‌دهد و برای اولین بار در خلیج عدن با ایران و روسیه رزمایش دریایی را انجام داده. هم چنان، سنگال برای فعالیت ضد تروریسم در منطقه ساحل صحرا از چین درخواست کمک کرده. چین بیشتر از ۲۰۰ میلیارد دلار در آفریقا سرمایه گذاری کرده و ثبات این قاره برای چین بسیار اهمیت دارد. چین هم توانسته در توانایی های نظامی خود بسیار پیشرفت داشته باشد و حتی به تولید موشکهای مافوق صوتی موفق بوده و امریکا در برابر این موشکها ناموفق است.

چین هم چنان روابط خود را با کشورهای آفریقایی قوی تر میکند، در ۲۰۱۷ در کشور جیبوتی پایگاه ملوانی را ساخته و “کشتی های اژدهایی “ در زمان اشغالگری سوریه توسط امریکا به بنادر سوریه طرطوس و لاذقیه فرستاده .

چین هم صدها موشکهای اتمی دارد و با اینحال می‌تواند شرایط بازدارندگی را به هر کشوری تحمیل کند ولی تعداد سلاحهای اتمی چین به تعداد امریکا اصلا نمیرسد اما در جنگ تعداد بمب زیاد مهم نمیباشد. در جنگ جهانی دوم امریکا فقط دو بمب اتمی به شهرهای هیروشیما و ناگازاکی استفاده کرده و فقط این دو بمب برای ویرانگری کامل این دو شهر لازم بود. هم چنان استفاده از این دو بمب اتمی هم توانایی های ویرانگر این بمب ها را به دنیا ثابت کرد که در اتفاق جنگ، امریکا حاضر میباشد که این قدرت ویرانگری را بر جمعیت غیر نظامی استفاده کند.

بانک بین المللی آسیا

در زمان جنگ سرد چین از تنش بین امریکا و شوروی سابق توانست امتیاز بگیرد و به اهداف خود برسد. ثروت قابل توجه چین باعث شد که بتواند هزاران ابر پروژه را راه بیاندازد و به اقتصاد دنیا تاثیر گذار بود. از آن سو در سال ۲۰۱۳ چین بانک بین‌المللی آسیا را ایجاد کرد و در حال حاضر ۱۰۴ کشورها عضو این بانک میباشند از جمله عربستان سعودی، مصر، اردن، ایران، کویت، عمان، قطر ، امارات متحده و بحرین با دارایی حدود ۱۰۰ میلیارد دلار. بانک بین المللی آسیا باعث جایگزین بانک جهانی شده، بانک جهانی که امریکا برای تحمیل راهبردهای اقتصادی و اهداف سیاسی خود به کشورهای دنیا ایجاد کرد، و این اقدام از هر عملیات نظامی امریکا تاثیر گذار تر و مفیدتر بوده است.

چین در حوزه دیپلماسی و تجارت جهانی بسیار کشور فعالی میباشد و جزو گروه “بریکس “ میباشد همراه با ( برزیل، روسیه، هندوستان، آفریقای جنوبی) و هم چنین عضو سازمان همکاری شانگهای همراه با ( هندوستان، قزاقستان، قرقیزستان، پاکستان، روسیه، تاجیکستان، ازبکستان و ایران) است. چین برای کسب متحدان با هدف مشترک پیشرفت اقتصادی و اجتماعی تلاش قابل توجهی میکند.

بالعکس امریکا سیاست خارجی چین براساس همکاری به سوی اهداف مشترک میباشد و هیچ اقدامی به استعمار و یا سو استفاده از اختلافات مذهبی و یا بومی نمیکند. چین مثل یک ابر قدرت عمل میکند که از جایگاه و توانایی های خود استفاده میکند که هیچ کشور دیگری نتواند به او تنش را ایجاد کند و یا در امور داخلی کشور دخالت کند. پس از چندین سال انزوای خود تحمیل شده ، چین از اشتباهات ابر قدرتهای دیگری از جمله شوروی سابق‌و امریکای فعلی تجربه کسب کرده و درک میکند که استفاده از نیروی نظامی مشکلات را حل نخواهد کرد و اهداف مورد نیاز به واقعیت تبدیل نمی‌شود.

فعلا چین برای قدرت اول بودن در غرب آسیا هنوز تجربه مورد نیاز را ندارد. ولی بدون شک مردم این منطقه آرزو دارند که با یک ابر قدرت همکاری کنند که فقط دنبال منفعت خود نیست. اما راهبرد چین این است که به تدریج در تمام زمینه‌های ممکن جایگاه خود را قوی تر و‌محکم تر کند تا حضور خود در سراسر دنیا  را گسترده تر کند.
پیشرفت و راهبرد طولانی مدت چین باعث نگرانی جدی مسیولین دولت امریکا شده که باور می‌کنند که ممکن است هژمونی امریکا را به چین و روسیه از دست بدهند. منطقانه امریکا باید درک کند که عصر دنیای یک جانبه به پایان می‌رسد و زمان اشتراک قدرت و همکاری آغاز شده است.

اکثر کشورهای خاور میانه هیچ زمان با استقلال و اقتدار کامل کشور خود را مدیریت نکردند و همیشه طبق خواسته های یک مدیر عامل تصمیم های جدی کشور را میگیرند. اما مدیر عامل منطقه یعنی امریکا بخش بزرگی از مشکلات این کشورها میباشد. سوال این است که اگر زمانی برسد که چین قدرت اول خاور میانه باشد آیا می‌تواند نقش مدیر عامل منطقه را بگیرد بدون استفاده از قدرت نظامی خود و فقط از جایگاه اقتصادی این نقش را اجرا کند؟

Advertisements
Advertisements
Advertisements