
@ejmalrai ایلایجا مگنایر توسط:
شیرین هاشمی :ترجمه
در زمان جنگ روسیه و اوکراین صحبت های بسیاری درباره دنیای نوین به کوش میرسد؛ کشورهای خاور میانه، آسیا و آفریقا مشتاقانا منتظر پایان این جنگ هستند تا ببینند چه نتایجی خواهد داشت و آنها دوستی ها و اتحادهای جدیدی را شروع خواهندکرد. بدون شک پس از بسیاری جنگهای خون آمیز، تحریم های بیرحمانه، جنگهای نبایتی یک مردم دنیا را بسیار ناراضی و خسته نموده دنیای جدیدی باید به وجود اید. این “ نظم جهان نوین “چگونه خواهد بود و آیا شرایط آن از دنیای فعلی بهتر خواهد بود؟
اگر و در زمانی که این دنیای نوین پدیدار شود به انتظار میرود که نظم فعلی را که از سال ۱۹۹۰ به بعد که رییس جمهور سابق شوروی گرباچوف که پرسترویکا ( تجدید ساختار» را اعلام نموده و امریکا به رهبری گرفت را به چالش بکشد. این نظم امریکایی و هژمونی یک جانبه امریکا تا سپتامبر ۲۰۱۵ ادامه داشت در زمانی که پوتین تصمیم گرفت که روسیه دوباره وارد عرصه جهانی با شرکت در جنگ سوریه شود. سوریه یک میدان جنگ عادی نبود ولی منطقه ای که امریکا تصمیم گرفته بود آن را تبدیل به یک “دولت درمانده “ کند و به روسیه اجازه ارتباط به دریای مدیترانه را از طرف پایگاه دریایی در طرطوس را ندهد.
تصادف نبود که قبل از بیداری روسیه امریکا جایگاه خود در خاور میانه را قوی تر کرده و با همکاری با چندین کشورهای غربی دیگر به عراق و افغانستان حمله کرد و اشغال کرد و تلاش کردند رییس جمهور سوریه بشار الاسد را برانداز کنند. این اهداف امریکا باعث شد که نیروهای امریکا و روسیه در یک مناطق محدود جغرافیایی قرار داشتند. در حالیکه هر دو نیرو اهداف بسیار متفاوتی داشتند. حمایت گسترده روسیه از سوریه و آزاد سازی اکثر زمین های این کشور برنامه های غربی ها را شکست داد. کشورهای اروپایی در تمام جنگهای خشونت آمیز استعماری امریکا در افغانستان، عراق و سوریه به عنوان نیروهای اضافی شرکت کردند ولی با هیچ سودی و یا فایده ای برای این قاره نبود.
قاره اروپا شاهد تمدن های باستانی بسیاری بوده؛ از جمله دوران یونان و رومی. هم چنان پرتقال، اسپانیا، انگلیس، اطریش و مجارستان و فرانسه امپراطوری های خود را تشکیل دادند و بخش های قابل توجهی از دنیا را اشغال کردند و تمام ثروت و دارایی های آن مناطق را برای خود گرفتند. قاره اروپا شاهد صدها جنگ بوده و در سال ۱۹۱۴ جنگ جهانی اول در آن قاره شروع شد. انگلیس، روسیه، ایتالیا، رومانی، کانادا، ژاپن و امریکا ( که فقط ۶ ماه قبل از پایان جنگ شرکت داشت) با آلمان، امپراطوری اطریش و مجارستان، بلغارستان و امپراطوری عثمانی جنگید. در آن جنگ اروپا و روسیه در یک جبهه در برابر دشمن بودند. انگلیس نزدیک به یک میلیون نفر را از دست داد و روسیه ۳ میلیون و ۳۰۰ هزار کشته داشت.
هم چنان در جنگ جهانی دوم روسیه بیشترین تلافات را داشته با ۲۴ میلیون کشته و کنار اروپا در برابر آلمان نازی جنگیدند. امریکا با برنامه کاملا اقتصادی وارد جنگ جهانی دوم شده و چندین میلیارد تجهیزات نظامی را به اروپا فروخته . دهه ها بعد بین سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۱۵ اروپا آخر بدهی های خود را پس داده.
امریکا منتظر بوده که یک فرصت برای ایجاد نفوذ در قاره اروپا به وجود آید. در آن زمان اروپا یک سوم جمعیت دنیا را داشت. جنگ جهانی دوم باعث شد که اقتصاد بحران زده امریکا که در اوج رکود بزرگ بوده را رشد کند و ۱۷ میلیون شغل را ایجاد کرده و بین سالهای ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۴ اقتصاد امریکا دو برابر افزایش یافت. امریکا فهمید که جنگ از لحاظ سیاست و اقتصاد بسیار اتفاق خوبی برای امریکا است. اما شوروی یک تجربه بسیار متفاوتی داشته در حالیکه ۱۰ درصد از جمعیت خود، ۷۰ درصد از امکانات صنعتی خود و ۵۰ درصد از کل ساختمانهای خود را از دست داده بود.
در جنگ جهانی دوم امریکا برای شکست هیتلر با شوروی اتحاد داشت اما پس از جنگ امریکا نگران گسترش شوروی در اروپا بوده و با اینحال لازم بود که یک تفرقه بین روسیه و اروپا ایجاد شود.
به این سو در سال ۱۹۴۷ امریکا برنامه مارشال را آغاز کرده که اقتصاد اروپا وابستگی به امریکا داشته باشد و هم چنان تجهیزات نظامی امریکا به اروپا تامین شود. این باعث شد که شوروی نفوذ خود را در غرب اروپا افزایش ندهد و منافع امریکا حفظ شود.
در سالهای اول جنگ سرد اقتصاد امریکا رشد بسیار بالایی داشت و بدون هیچ رقیب ثروتمند ترین و قدرتمند ترین کشور دنیا شده بود.
امریکا در زمان جنگ سرد هم برتری تسلیحاتی نظامی خود را شروع کرد، هزاران بمب اتمی را تولید کرد و جنگ رسانه ای جهانی شکل گرفت. بعد از چندین سال، در سال ۱۹۹۱ جنگ سرد با فروپاشی شوروی به پایان رسید اما برنامه های امریکا برای سلطه گری دنیا در این سال آغاز نشده بود و حتی بعد از جنگ جهانی دوم هم شروع نشده بود. در حقیقت این برنامه در دسامبر ۱۹۴۱ بعداز حمله ژاپن به امریکا و تصمیم برای فرستادن نیروهای خود به اروپا آغاز شده بود.
فروپاشی شوروی باعث شد که امریکا بدون رقیب یک برتری کامل بر دنیا داشته باشد. اما امریکا میدانست که به دلیل توانایی ها، تاریخ، منابع طبیعی، قدرت نظامی، و پیشرفتگی صنعتی روسیه به برتری خود باز خواهد گشت. روسیه میتواند یک جایگزین بسیار مناسب برای آن کشورها که هژمونی امریکا را قبول ندارند باشد.
بنابراین هدف امریکا عقب انداختن روسیه به عرصه بینالمللی بوده تا بتواند هژمونی یک جانبه امریکا را حفظ کند. گمان میرفت که تا سال ۲۰۲۵ الی ۲۰۳۰ روسیه نتواند توانایی های نظامی و اقتصادی خودرا کاملا بهبود دهد و جای بسیار تعجب بود وقتی که روسیه با اقتصاد بسیار قوی و توانایی های جدید نظامی توانست جلوی غرب ایستادگی کند و اجازه ندهد که چین را تحت سلطه قرار دهند و جلوی یکجانبه گرایی امریکا را بگیرد.
روسیه یک کشور بسیار قابل توجه بین المللی میباشد و قراردادهای اقتصادی روسیه با اروپا بیش از ۱۹۰ میلیارد دلار میباشد. روسیه هم چنان توانسته روابط استراتژیک با کشورهای آسیایی، آفریقایی و خاور میانه، مناطقی که امریکا به عنوان کشورهای تحت نفوذ خود میشناسد، ایجاد کند.
امریکا فکر میکرد که میتواند روسیه را تحت فشار قرار دهد وقتی که در سال ۲۰۰۸ ناتو اعلام کرد که اوکراین و گرجستان برای عضویت ناتو آماده میباشند. به نظر میرسد که این عمل در واکنش به ملاقات امنیتی مونیج در سال ۲۰۰۷ بود وقتی که پوتین اعلام کرد که روسیه به عرصه بین المللی بازگشته و یکجانبه گرایی قابل قبول نمیباشد. پوتین بیان کرد که « هیچ کشوری احساس امنیت نمیکند به دلیل اینکه قانون های بین المللی از انها پشتیبانی نمیکنند.» در این بیانیه پوتین اشاره به تمام جنگهای بیرحمانه که امریکا در آن شرکت میکند و حقوق بین المللی را زیر پا میگذارد، کرد.
«ما باور داریم که گسترش به سمت شرق ناتو یک اشتباه بسیار بزرگ است.» بوریس یلتسین اولین رییس جمهور روسیه پس از فروپاشی شوروی در کنفرانس هلسینکی در ۱۹۹۷ اظهار کرد . در این کنفرانس یلتسین و رییس جمهور سابق امریکا کلینتن بیانیه راجع به کاهش سلاح نظامی امضا کردند.
Subscribe to get access
Read more of this content when you subscribe today.
You must be logged in to post a comment.