سیاست امریکا که خسته کردن، مسابقه تسلیحاتی و ارعاب در برخورد با چین است.

                                  @ejmalrai

ایلایجا مگنایر

توسطشیرین هاشمی :ترج
در حوزه پویایی قدرت جهانی، امریکا فعلا در موقعیت مشکلی به نسبت با چین است. با اینکه امریکا نفوذ بسیاری و قدرت نظامی قوی را دارد ولی توانایی اینکه بتواند علیه چین اعلام جنگ کند و پیروز شود را ندارد. حقیقتا چین کشوری است با توانایی های وسیع مالی، تجاری، و صنعتی، قدرت بسیار نظامی با تجهیزات هسته‌ای، اتحادهای استراتژیکی با روسیه و دیگر کشورهای آسیایی دارد که به آسانی شکسته نمیشوند. در یک دنیای تقسیم شده که برخی از کشورها از مقابله غرب با روسیه حمایت می‌کنند و برخی بسیار مخالف هستند، بیشتر کشورهای غربی مخالف تضادهای آینده علیه چین هستند همانطور که رییس جمهور فرانسه ماکرون اعلام کرد. و امریکا هم از طریقه تهدیدات و هم از راههای دیپلماتیک سعی میکند که ارتباط با چین را حفظ کند. بنابراین استراتژی جنگ افروزی واقعی امریکا در مورد چین چه میباشد؟

امریکا قوی ترین کشور دنیا است با نیروی نظامی که شامل بیش از ۷۵۰ پایگاه نظامی در دنیا و بیش از ۱۵۰ اسلحه‌های اتمی در اروپا است. رییس جمهور بایدن و دولت او موفق بودند که ارتش اروپا را از طریقه ناتو در کنترل خود داشته باشند که منافع امریکا و اروپا را یکی نگه دارند. جنگ اوکراین نشان داده که ارتش روسیه با وجود فن آوری های به روز شده و قابلیت های رزمی بدون استفاده از اسلحه های هسته ای نمیتواند با ارتش ناتوی اروپایی و امریکا رقابت کند.با سیاستهای ماهرانه امریکا موفق بوده که ناتو را دوباره احیا کند از آنکه ماکرون به عنوان “ مرگ مغزی” چهار سال پیش یادآوری کرد و بیشتر کشورهای اروپایی را به حمایت از ناتو تشویق کند. و این اتحادیه نظامی به ۳۱ عضو گسترش یافته و سوید هم به زودی اضافه می‌شود، البته اگر امریکا به قول خود برای پیشرفته سازی و مدرن کردن نیروی هوایی ترکیه عمل کند و ترکیه هم از عضویت سوید حمایت میکند.

و در مورد عضویت احتمالی اوکراین به ناتو این عمل بیشتر حالت نمادین دارد تا فایده چندانی برای امریکا باشد. در حقیقیت، به نفع امریکا است که اوکراین همیشه در کشمکش و بی ثباتی باقی بماند تا روسیه و اروپا از لحاظ اقتصادی ضعیف باشند. در اینحال، امریکا می‌تواند موقعیت خود را به عنوان قدرت برتر در هر دو قاره حفظ کند و کشورهای اروپایی، امریکا را به عنوان شریک ضروری ولی شرور قبول کنند.

Subscribe to get access

Read more of this content when you subscribe today.

در نتیجه ادامه جنگ در قاره اروپا، به امریکا اجازه می‌دهد که در هدف بعدی خود تمرکز کند: مقابله با چین که مهم‌ترین و قویترین چالش به رهبریت جهانی امریکا است. چین شریک اصلی کشورهای آسیایی است و بانک سرمایه‌گذاری زیربنایی آسیا به پیشنهاد چین بنیانگذاری شده. چین نفوذ خود را از طریقه سازمانهای به مانند سازمان همکاری شانگهای که شامل برزیل، روسیه ، هند، آفریقای جنوبی و ایران میباشد و بسیاری از کشورهای دیگر خواستار عضویت آن هستند، گسترش می‌دهد. علاوه بر این، ارتباطات پیشرفته، حمل و نقل و قابلیت های منابع انسانی چین قابل مقایسه با هیچ کشور دیگری نیست. چین در ریاست اتحادیه است که شامل بیش از ۴۰ درصد جمعیت دنیا است بلوک اقتصادی را تشکیل داده که به دلار و یا بازارهای اروپایی تکیه ندارد. چین دارای تسلیحات بسیار پیشرفته است که اگر به او حمله شود می‌تواند ضربات سنگین حتی به امریکا را وارد کند.و امریکا فقط می‌تواند یک تهدید برای چین باشد و به این دلیل امریکا سعی میکند که چین را در چندین جبهه های مختلف داخلی، خارجی و اقتصادی درگیر کند.مسیله تایوان برای تولید تنش برای امریکا خیلی قابل استفاده است. با اینکه امریکا به طور رسمی استقلال تایوان را قبول ندارد ولی امریکا او را با کمک نظامی تامین میکند و اعلام دفاع از این جزیره و حق دریانوردی در آبهای چین- تایوان را داشته.امریکا مهارت قابل توجه در تغییر رژیم کشورها را دارد. ولی این مهارت در چین زیر سوال است چون تلاش های قبلی بدون نتیجه بودند. بنابراین، تنها نقشه قابل اجرا برای امریکا است که اقتصاد چین را از طریقه مسابقه تسلیحاتی، طوری که در شوروی پس از جنگ جهانی دوم رخ داد و باعث شد که شوروی فقیر شود و نفوذ خود را در چندین کشور از دست دهد از لحاظ اقتصادی ضعیف کند.ولی چین هیچ کشورهایی را که رها کند به مانند شوروی را ندارد چون هنوز به مانند غرب به استعمار قاره ها نپرداخته. بالعکس، چین به شدت تایوان را که سازمان ملل متحد که امریکا هم شامل می‌شود به عنوان بخش جدایی ناپذیر از چین میشناسند تحت کنترل دارد.امریکا نتوانسته کشورهایی را که وفادار به او هستند را برای جنگ علیه چین علاقه مند کند با وجود اینکه در مورد گسترش ناتو در ژاپن و فیلیپین و قوی سازی ناتو در دریای جنوب چین صحبتهایی شده. ناتو که یک سازمان خشونت آمیز برای جنگ و نه دفاع است از طریقه امریکا برای اهداف او اداره می‌شود حتی اگر همکاران اروپایی امریکا ناراضی باشند. و این در موقعیتی است که بسیاری از رهبران اروپایی نمیخواهند که با یکی از مهم‌ترین شریکهای تجاری خود به مانند چین با خشونت عمل کنند.قصد اصلی امریکا این است که نگذارد چین از روسیه در اوکراین حمایت کند چون نقشه های امریکا را از مرحله خارج کرده و به روسیه مزیت می‌دهد. اعضای ناتو از لحاظ مالی، مهمات و تاکتیک‌های تهاجمی و قدرت اینکه یک جنگ طولانی نیابتی را ادامه دهند کمبود دارند.در مرحله بعدی، امریکا امیدوار است که چین را به یک مسابقه تسلیحاتی بکشاند تا برای آمادگی در جنگ پول بیشتری برای خرید تجهیزات خرج کند. و تاکنون این نقشه درست پیش رفته چون چین خرج نظامی خود را تا ۷.۱ به ۲۲۵ میلیارد دلار افزایش داده. البته پس از این افزایش چین پس از امریکا دومین پر خرج ترین کشور در مسایل نظامی است ولی برای چین که اقتصاد قوی و توسعه مالی دارد قابل قبول است.حضور گسترده ناتو در آسیا و دور از اتلانتیک شمالی آنطور که اسمش نشان می‌دهد و پایگاه های جدید امریکایی که در اطراف چین ساخته می‌شوند باعث ترس مقامات صبور چینی نمی‌شود. در نتیجه احتمال اینکه در ۵ سال بعد امریکا علیه چین جنگ را شروع کند، کم است، با اینکه پنتاگون نقشه هایی برای حمله به دومین پر جمعیترین کشور دنیا با اقتصاد بسیار قدرتمند دارد. این نقشه ها با اینکه از سوی ارتش امریکا کشیده می‌شوند ولی آنها تبدیل به عملیات حقیقی، و امکان پذیر نمیشوند. در نتیجه تهدیدات امریکا فقط برای این است که ثابت کند که امریکا تصمیم گیر در اتفاقات جهانی است. و میخواهد بفهماند که فقط امریکا و نه دیگر کشورها هژمونی و‌قدرت شروع جنگ را دارند و هر کسی که از روسیه حمایت کند جزو گروه دشمنان امریکا که بر ضد تسلط امریکا هستند، به حساب میاید.در نتیجه، راهبرد امریکا در مورد چین تهدیدات، لفاظی تند، حواس پرتی و خسته کردن است. با وجود اینکه چین ۱۱۰۰۰ کیلومتر از امریکا فاصله دارد، چین باید با تهدیدات امریکا به آرامی ولی با فکر مقابله کند و برای بدترین حالت خود را آماده کند. چون امکان دارد که امریکا از سیاست منطقی دور شود و دنیا را گرفتار دوران ویرانگر جنگ در چندین قاره کند.

Advertisements
Advertisements
Advertisements