http://www.javanonline.ir/fa/news/869728/خاورمیانه-جدید-با-هلال-مقاومت
نویسنده: ایلیا ج مغنایر
آمریکا خود را برای دوره پس از داعش آماده میکند. یعنی دورهای که دیگر سرزمین شام و بینالنهرین به شرایطی برگشتهاند که سال 2011 داشتند. اکنون جنگ بین نایبان رو به پایان است و کشورها، قدرتهای بزرگ و منطقهای درگیر در حال جنگ با سربازان و تجهیزات خود هستند. ترس آمریکا از نفوذ ایرانیان و خطر نایبان تهران که متحدان این کشور یعنی اسرائیل و اعراب را تهدید میکند، نسبت به گذشته بیشتر شده است. بعد از شش سال درگیری و جنگ در سوریه نتایجی که به دست آمد به صورت زیر هستند:
1- جنگی که بر سوریه تحمیل شد موجب حضور بیسابقه نیروهای روسی در قلب خاورمیانه (شام و بینالنهرین) شده است. این منطقه برای سالها زمین بازی اختصاصی آمریکا بوده است. واشنگتن برنامه تغییر رژیم در سوریه را داشت، اما ناگهان خود را در موقعیتی یافت که در حال از دست دادن نفوذ خود به نفع مسکو بود.
2- تحلیلگران، رسانهها و محققان، ارتش سوریه را بعد از شش سال جنگ با عناوین «ارتش خسته» و «ارتشی که تعداد نیروهایش کاهشیافته» توصیف کردند. آنها همچنین ادعا میکردند که ارتش سوریه هیچ تجربه جنگی در شهر یا قابلیت کنترل یک شهر را ندارد و نمیتواند منطقهای که تحت حمله قرار گرفته را کنترل کند. دانش میدانی و فهم ناکافی این رسانهها تحلیلی را به وجود آورده که نه تنها باعث گمراهی میشود بلکه خطا و اشتباه را به وجود میآورد. اکنون ارتش سوریه به ارتشی جدید تبدیل شده، نسل جدیدی از سربازان به آن اضافه شدند؛ سربازانی که در جنگ به آن ملحق شدند و در میدانهای مبارزه و در قلب جنگ رشد یافتند و بزرگ شدند. این سربازان تمام قواعد چریکی جنگ را تجربه کرده و با خشنترن و مشکل ترین مبارزات در سوریه آشنا شدهاند. طی اولین سالهای جنگ، القاعده و داعش به راحتی سر دهها یا صدها سرباز سوری میبریدند و از آن فیلمبرداری میکردند. علاوه بر این، بسیاری از سربازان و افسران درجههای خود را به این دشمنان واگذار میکردند که اعدام نشوند.
حزبالله همیشه مبارزات خود را با قدرت آغاز میکرد تا به این ارتش انگیزه دهد. در گذشته اعتمادی به سربازان این ارتش در موقعیت شکست وجود نداشت؛ زیرا در اولین شلیک گلوله، این سربازان، فرار و موقعیت خود را ترک میکردند. اما امروز، «ارتش جدید سوریه» میایستد و میجنگد و به جای دفاع، حمله میکند. در بسیاری از مبارزات، ارتش جدید سوریه حتی وقتی تعداد نیروهایش از نیروهای دشمن کمتر بوده، میدان نبرد را ترک نکرده است. روحیه بالای این ارتش جدید باعث شده حزبالله نیروهای کمی برای کمک به آنها بفرستد.
3- در دو سه دهه گذشته، سوریه تمایلی به جنگ با اسرائیل نداشت اما به دنبال راههای دیپلماتیک برای بازگرداندن مناطق اشغال شده در ارتفاعات جولان (تنها سلاح سوریه) بود. بعد از 6 سال جنگ، دمشق هنر جنگیدن را یاد گرفته است. در واقع دمشق چراغ سبز برای تشکیل نیروهای ملی (مانند حزبالله) را نشان داده؛ نیروهایی که به عنوان آینده «نیروی مقاومت» علیه اسرائیل و علیه هر نیروی دیگری از ترکیه و آمریکا که در حال اشغال سرزمینهایش هستند، شناخته میشوند. این کار زمانی انجام خواهد شد که وهابیهای تکفیری از بین بروند.
4- جنگ سوریه همچنین حضور ایران در این کشور را متفاوتتر جلوه داد. حضوری که پررنگتر از حضور آنها در سال 1982 بود؛ یعنی زمانی که با تأیید حافظ اسد، هزاران سرباز از تهران به مرزهای شهر زبدانی اعزام شدند تا کمپهای آموزشی را برای حزبالله لبنان تأسیس و از آنان حمایت کنند. اکنون، ایرانیان نقشی ضروری در بازگرداندن مناطق برای دولت دمشق ایفا کردهاند. آنها حمایتهای بسیاری از سوریه انجام دادند. این حمایتها تا حدی ادامه داشت که نیروهای این کشور اکنون در سراسر سوریه حضور دارند. آمریکا به سازمان سیا و برخی دولتهای منطقه مانند عربستان، قطر و ترکیه اجازه داده که از افراطیها چه از لحاظ نظامی و چه غیرنظامی حمایت کنند تا دولت کنونی سوریه را سرنگون کنند. این اقدام به منظور کشاندن این کشور به ورطه هرج و مرج و آشفتگی صورت گرفت، جنگهای قبیلهای را قوت بخشید و راه را برای افراطیهایی که سوریه و در نهایت خاورمیانه را بیثبات کردند، هموار کرد.
5- زمانی که قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت دوباره مورد بررسی قرار گرفت با اصلاحاتی از سوی واشنگتن مواجه شد. در این اصلاحیه که در سال 2006 ارائه شد، واشنگتن پیشنهاد داد مأموریت نیروهای سازمان ملل برای کنترل تمامی مرزهای منتهی به اسرائیل و مرزهای بین لبنان و سوریه افزایش یابد. اما این پیشنهاد نیز مورد قبول واقع نشد؛ زیرا حزبالله آن را رد کرد.
حزبالله سال 2017 قدرتمندتر از سال 2006 است، تجربه کافی برای مقابله با اسرائیل و سیاستهای آمریکایی در منطقه را دارد، القاعده را شکست داده، حضور نظامی خود در لبنان را پایان داده و در جنگهای یمن و عراق شرکت کرده و به یک بازیگر منطقهای تبدیل شده است.
واشنگتن قربانی توهمات خود است؛ زیرا تلاش میکند حزبالله را تحت فشار قرار دهد. این اقدام زمانی که حزبالله ضعیفتر بود نیز ثمری نداشت، چه برسد به اکنون که قدرتمندتر شده است. آمریکا تلاش کرده کمپین رسانهای حامی ارتش لبنان را راهاندازی کند و به همین دلیل بیش از دهها مشاور نظامی را برای راهنمایی و حمایت در نبردهای آینده با داعش به پایگاه هوایی ریاق لبنان اعزام کرده است. حزبالله نبرد عرسال را پایان داد و تمام نظامیان القاعده را از آن منطقه خارج و موقعیت خود را در تپههای این منطقه ثابت کرد تا مواضع داعش را زیر نظر داشته باشد. اکنون نیز حاضر است این جبهههای راهبردی را در اختیار ارتش لبنان قرار دهد اگر این ارتش تمایلی برای حفظ آن داشته باشد.
پیروزیهای حزبالله در نبرد عرسال نه تنها جامعه لبنان را به خاطر حمایتهای عظیم لبنانیها بلکه آمریکا را نیز مبهوت کرد؛ آمریکاییهایی که افسر اطلاعاتی سفارتخانه آنان در بیروت با سیاستمداران لبنانی مخالف حزبالله مذاکره کرد تا این سازمان را بیاعتبار کند تا بتوانند از این طریق روایتهای ضدحزباللهی دیگر راه بیندازند. ایالات متحده آمریکا در تلاش است تا ارتش لبنان را به اندازه کافی قدرتمند نشان دهد که هیچ نیازی به کمک حزبالله ندارد. بنابراین از نظر آنان حزبالله باید خلع سلاح شود. موضوعی که واشنگتن ظاهراً از آن اطلاعی ندارد این است که حزبالله هم از لحاظ نظامی و هم از لحاظ رسانهای در حال پیشرفت است. این سازمان بیش از گذشته حامی پیدا کرده و میشل عون، رئیس جمهور لبنان اجازه نخواهد داد اتحادی که بین «ارتش، مردم و مقاومت» به وجود آمده از بین برود.
6- «پروژه» تکفیری برای تقسیم منطقه، شکست خورده و آنان باری بر دوش همه شدهاند. داعش و القاعده در سوریه و عراق شکست خواهند خورد و بقایای آنان بدون شک به افرادی دیگر تبدیل خواهند شد که فقط به تاکتیک «بزن و در رو و قایم شو» بسنده خواهند کرد. این عامل باعث شده که واشنگتن و دیگر کشورهای منطقه دیگر از این سازمانهای تروریستی مانند داعش و القاعده در ادلیب بهره نبرند و «تغییر رژیم» در سوریه را که کولین پاول، وزیر خارجه آمریکا در سال 2003 برای انجام آن تهدید کرده بود، فراموش کنند. «تغییر رژیم» همچنین از سوی باراک اوباما نیز مطرح شد اما بار دیگر با شکست مواجه شد. این مسئله نشان میدهد که کشورهای منطقه جنگ و پروژه انرژی (نفت قطر که از سوریه به اروپا تزریق میشد) را باختهاند. این پروژه بسیاری از کشورها را تحریک کرده بود که وارد جنگ سوریه شوند. این موضوع همچنین تصدیق میکند که خاورمیانه دیگر شاهد کشوری نخواهد بود که بتواند جنگی احتمالی را تقویت کند. آنان در تقسیم سوریه و عراق شکست خوردند. با این حال متأسفانه آنان موفق شدهاند که زیرساختهای دو کشور را از بین ببرند. آنان اجازه دادهاند که صدها و هزاران نفر از مردان، زنان و کودکان کشته شوند و نتوانستند از بیخانمانی میلیونها نفر جلوگیری کنند. تمام این اتفاقات بدون دستیابی به حتی یک هدف راهبردی رخ داد.
7- این احتمال وجود دارد که کشورهای منطقه بسیج شوند و برای مبارزه با حزبالله و حمایت از حملات اسرائیل علیه آن پول پرداخت کنند. تلآویو به احتمال زیاد در این ماجراجویی دخیل خواهد شد؛ زیرا اسرائیل دیگر با حزبالله سال 2000 یا 2006 روبهرو نخواهد شد. این کشور با حزبالله 2017 یا 2018 مواجه خواهد شد. مواجهای که در آن تجربه قابل توجهی کسب کرده و هزاران نیروی ویژه که در سختترین نبردهای سوریه و عراق شرکت داشتند را در اختیار خواهد داشت.
اسرائیل و حزبالله در جنگهای آینده میتوانند آسیبهای جدی بر یکدیگر وارد کنند. این موضوع را هر دو طرف میدانند اما سؤال اینجاست که تخریب یک شهر یا شهرها و کشتن یا زخمی کردن شماری از اسرائیلیها از نظر تلآویو چقدر ارزش دارد؟ حزبالله قابلیتهای نظامی خود را مخفی نکرده است و این اقدام را با هدف فرستادن پیامهایی برای اسرائیل انجام داده است. حزبالله به پهپادهای اسرائیلی موشکهای بردبالا و سیلوهای زیرزمینی خود را نشان داد و اسرائیلیها را به فکر درباره پهپادهای پیشرفتهتر، ضدهوایی و کشتیهای موشکزن واداشت.
حزبالله جبهههای مرزی بین لبنان و سوریه را برای کشور سوریه آزاد کرد و نبرد البدیه را پایان داد و در پی آن سراسر شهر سویدا را از دست ارتش آزاد سوریه و القاعده آزاد کرد. فرمانهای حزبالله نیروهایی که تصور میکردند برای همیشه در سوریه خواهند ماند را به بیش از 5 هزار نفر رسانده است. این عامل به حزبالله آزادی عمل داده تا به راحتی پاسخ حملات احتمالی اسرائیل را بدهد. حزبالله همچنین در داخل ارتش رشد یافته و به قدرت رسیده سوریه و با حضور جتهای روسیه فعالیت میکند؛ جتهایی که کاملاً با نیروهای زمینی هماهنگی دارند و دیپلماسی مسکو با موفقیت در حال بستن چند جبهه در شمال و جنوب سوریه است تا آتشبس را در این مناطق اعمال کند.
ایران بهرغم مخالفت با توافق اسرائیل-آمریکا-روسیه در جنوب سوریه، به دنبال جنگ با اسرائیل یا آمریکا نیست. چیزی که تهران و متحدان آن واقعاً میخواهند این است که آنها در منطقه به عنوان شریک یا به عنوان مردمی که به دنبال دفاع از خود هستند در نظر گرفته شوند. مادامی که آمریکا و کشورهای منطقه از سازمان تروریستی بهره میبرند قادر نخواهند بود به صلح دست پیدا کنند. صلحی که آنها شش سال است در دستیابی به آن شکست خوردهاند.
واشنگتن سلطه یکطرفه خود بر منطقه را از دست داده و به خاطر همین سیاست و اقدامات آن برای تغییر رژیمها، روسیه قدرتمند و مصمم را به خاورمیانه آورده تا بدون اتلاف وقت در این منطقه بماند. خاورمیانه به منطقه جدیدی تبدیل شده، منطقهای که با هلال «روسیه، ایران، عراق، سوریه و حزبالله» ساخته شده است.
*** انتشار این مقاله لزوماً به معنای حمایت از مواضع نویسنده نیست.
ترجمه: علی اعتمادی