
پس از اعلام جنگ امریکا و روسیه در خاک اوکراین، دنیا تقسیم بر دو گروه مختلف شده. یک گروه حامی امریکا و متحدان غربی او هستند که داخل این جنگ شدند. و گروه دیگر بقیه دنیا است که حداقل یا مخالف سیاستهای امریکا هستند و یا علننا مخالف سیاستها و یک جانبه گری امریکا هستند که باعث ایجاد جنگ و تحریم های علیه مردم میشود.
البته برخی از کشورها در موقعیتی قرار ندارند که از کشور بخصوصی حمایت کنند و مایل هستند که بیطرف بمانند و جنگ اوکراین را مناظره کنند. بیطرف ماندن این کشورها نشان میدهد که آنها مجبور هستند که به دلیل تلافی جویانه امریکا با او روبرو نشوند. با ادامه این جنگ که آینده دنیا و نظم نوین جهان معلوم خواهد شد، نقش سازمان ملل متحد هم بسیار کمرنگ شده چون نتوانسته هیچ حرکت و یا حرفی درباره این جنگ را داشته باشد.
در نتیجه نظم جهان و اجرای قوانین بین المللی به چندین جهت مختلف طبق منافع ملی کشورهای مختلف پیش میرود و با این روش شرایط میلیاردها شهروندان عادی نادیده گرفته میشود. با اینحال، تفاوت بین روسیه و امریکا چی میباشد؟
پس از جنگ جهانی دوم، امریکا در چندین جنگهای مختلف شرکت داشت و حتی در دوران جنگ سرد که امریکا و شوروی که با هم برای موقعیت جهانی خود به عنوان دو ابر قدرت جنگیدند. “ جنگ علیه کمونیسم” امریکا با جنگیدن و براندازی کشورهای طرفدار شوروی در چندین قاره و قرار دادن پایگاه های نظامی شروع شد.
شوروی در کشورهای ضعیف تر نیروهای خود را مستقر کرد چون پس از پایان جنگ جهانی دوم بسیار خسته و ضعیف بود و سعی کرد که با برنامه های گسترش امریکا رقابت کند. امریکا در امریکای لاتین، آفریقا، استرالیا، اروپا، خاور میانه ( اسراییل) و بسیاری از کشورهای عرب که برای چندین دهه با روسیه همکاری داشتند ایجاد نفوذ کرده.
پس از پرسترویکا در سال ۱۹۹۱، برای امریکا واضح شد که شوروی دیگر رقیب به حساب نمیاید. سیستم سوسیالیست شوروی به دلایل رشد اقتصادی محدود، قیمت گران حضور در اروپای شرقی، مسابقه تسلیحات هسته ای، عواقب جنگ افغانستان و فاجعه چرنوبیل و دیگر دلایل فرو ریخت. شوروی تصمیم گرفت که به دشمنی و رقابت با امریکا و نفوذ خود در چندین کشورهای اروپای شرقی را پایان دهد و البته امریکا با خوشحالی از این تغییرات استقبال کرد. امریکا سیستم سوئیفت را تشکیل داد و بیش از ۷۵۰ پایگاه در ۸۰ کشور مستقر کرد و موفق شد که خود را به عنوان تنها ابر قدرت در دنیا معرفی کند. روسیه به بازسازی اقتصاد شکسته خود و قوی سازی کشور مشغول شد چون در اختیار داشتن هزار ها بمب اتمی برای عضویت ابر قدرت کافی نیست.
بیش از دو دهه طول کشید تا روسیه بتواند قدرت خود را به دست بیاورد و در این دوران تسلط امریکا بدون چالش ادامه داشت. روسیه جدید که پس از پروستریکا به وجود آمده بود تمام تصمیمات امریکا را در امور بین المللی حمایت میکرد و حتی پایگاه های روسیه را در افعانستان برای جنگ با طالبان در اختیار امریکا گذاشت. در حقیقت روسیه هم جزو ناتو بود بدون اینکه عضو رسمی باشد که بتواند حق وتو را حفظ کند. امریکا به تذکرات کوچک روسیه که ناتو فقط به ۱۲ کشور محدود باشد و پس از آنکه روسیه پیمان ورشو را منحل کرد، ناتو هم باید منحل شود اهمیتی نداد. و حتی امریکا به گسترش ناتو تا حد ۳۰ کشور ادامه داد.
امریکا شروع به گسترش نفوذ خود در اطراف روسیه در آسیا و اروپای شرقی کرد. علاوه بر آن در سال ۲۰۰۰ نقشه کشیده بود که پس از افغانستان، به ۷ کشور دیگر را ( عراق، سوریه، لبنان، لیبی، سودان، سومالی و ایران) حمله کند طبق گفته رییس سابق ناتو و یکی از نامزدهای ریاست جمهوری وزلی کلارک. امریکا موفق به اشغالگری افغانستان، عراق، لیبی و مناطقی از سوریه شد با اینکه نتوانست در این جنگها پیروز باشد و مردم این کشورها را به زیر نفوذ خود بیاورد.
دولت امریکا ناظر بهبودی روسیه و تبدیل آن به یک کشور قدرتمند و شریک اقتصادی اروپا بود و نمیخواست که اجازه دهد که روسیه نفوذ خود را گسترده تر در خاور میانه کند. مردم بسیاری از کشورها برعلیه امریکا هستند و جنگهایی را که امریکا شروع کرده صدها هزار تلفات و قربانی داشته. اما امریکا به تفکرات و حرف مردم اهمیتی نداد و فقط در سیاست “ امریکا اول “ تمرکز داشت. این باعث شد که روسیه و چین بتوانند هژمونی بیرحمانه امریکا را به چالش بکشند و نیروهای نظامی قابل توجهی را تشکیل دهند.
امریکا با نگرانی شاهد این بود که چین هر روز ثروتمندتر میشود، در تکنولوژی پیشرفته تر میشود و روابط خود با روسیه را قوی تر میکند و هم چنان روسیه ۵ خط گازی را به اروپا کشیده و آنها برای تامین انرژی مورد مصرف خود به روسیه وابسته هستند.
اروپا به سرمایه روسیه مقدار بسیاری را اضافه میکند، که نزدیک به یک میلیارد دلار در ماه ( از زمان جنگ اوکراین) برای تامین انرژی، مواد معدنی و دیگر محصولات از روسیه است. برای امریکا بسیار نگران کننده است که برخی در فرانسه اظهار میکنند که ناتو از “مرگ فکری “ رنج میبرد و اروپا باید یک ارتش دیکری را جانشین ناتو ایجاد کند که اروپا را حتی از تهدیدات امریکا حفظ کند همانطور که ماکرون بیان کرد.
Subscribe to get access
Read more of this content when you subscribe today.
You must be logged in to post a comment.